فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sniffle

ˈsnɪfl ˈsnɪfl

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive

تودماغی صحبت کردن، درحال عطسه صحبت کردن، عطسه، زکام، صحبت تودماغی، فن‌فن، با فن‌فن صحبت یا گریه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The boy sniffled and the teacher asked him to blow his nose with a handkerchief.

شاگرد فن‌فن کرد و معلم از او خواست که با دستمال دماغ خود را بگیرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sniffle

  1. verb inhale audibly through the nose
    Synonyms:
    sniff snuffle snivel blubber blub
  1. noun the act of breathing heavily through the nose (as when the nose is congested)
    Synonyms:
    snivel snuffle

Idioms

the sniffles

(عامیانه) 1- زکام، سرماخوردگی 2- (در اثر گریه) فن فن

ارجاع به لغت sniffle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sniffle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sniffle

لغات نزدیک sniffle

پیشنهاد بهبود معانی