تودماغی صحبت کردن، درحال عطسه صحبت کردن، عطسه، زکام، صحبت تودماغی، فنفن، با فنفن صحبت یا گریه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The boy sniffled and the teacher asked him to blow his nose with a handkerchief.
شاگرد فنفن کرد و معلم از او خواست که با دستمال دماغ خود را بگیرد.
(عامیانه) 1- زکام، سرماخوردگی 2- (در اثر گریه) فن فن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sniffle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sniffle