فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Snuff

snʌf snʌf

گذشته‌ی ساده:

snuffed

شکل سوم:

snuffed

سوم‌شخص مفرد:

snuffs

وجه وصفی حال:

snuffing

شکل جمع:

snuffs

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive

نوک فتیله، توبیخ، ملامت، فوت، خاموش‌سازی یافوت، پف، انفیه، انفیه‌زنی، نفس، شهیق، دم‌زنی، با فوت خاموش کردن، خاموش شدن، عطسه کردن، انفیه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snuff

  1. verb to perceive with the olfactory sense
    Synonyms:
    smell detect scent sniff inhale nose whiff snort snuffle odor destroy extinguish
  1. noun sensing an odor by inhaling through the nose
    Synonyms:
    sniff snoose rappee
  1. adjective snuff colored; of a greyish to yellowish brown
    Synonyms:
    snuff-brown chukker-brown mummy-brown

Phrasal verbs

snuff out

1- (شمع و غیره را) خاموش کردن، خفه کردن 2- (ناگهان) به پایان رساندن، نابود کردن

Idioms

up to snuff

(عامیانه) 1- در سطح یا میزان طبیعی (از نظر سلامتی یا خاصیت و غیره)، به حد نصاب 2- (انگلیس) هشیار، زیرک، گول نخور

ارجاع به لغت snuff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snuff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snuff

لغات نزدیک snuff

پیشنهاد بهبود معانی