گذشتهی ساده:
inhaledشکل سوم:
inhaledسومشخص مفرد:
inhalesوجه وصفی حال:
inhalingتنفس کردن، تو کشیدن، در ریه فروبردن، بو کردن، به داخل کشیدن، بوییدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to inhale and exhale air
دمیدن و باز دمیدن هوا
He smokes a pipe but does not inhale (the smoke).
او پیپ میکشد؛ ولی دود آن را فرونمیبرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inhale» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inhale