فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inhale

ɪnˈheɪl ɪnˈheɪl

گذشته‌ی ساده:

inhaled

شکل سوم:

inhaled

سوم‌شخص مفرد:

inhales

وجه وصفی حال:

inhaling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

تنفس کردن، تو کشیدن، در ریه فروبردن، بو کردن، به داخل کشیدن، بوییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to inhale and exhale air

دمیدن و باز دمیدن هوا

He smokes a pipe but does not inhale (the smoke).

او پیپ می‌کشد؛ ولی دود آن را فرونمی‌برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inhale

  1. verb breathe in
    Synonyms:
    draw in inspire suck in pull puff gasp smell sniff respire snort drag insufflate
    Antonyms:
    exhale breathe out

ارجاع به لغت inhale

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inhale» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inhale

لغات نزدیک inhale

پیشنهاد بهبود معانی