گذشتهی ساده:
muffledشکل سوم:
muffledسومشخص مفرد:
mufflesوجه وصفی حال:
mufflingچیزی که صدا را از بین ببرد، صدا خفهکن، پیچیدن، دم دهان کسی را گرفتن، چشم بستن، خاموش کردن، ساکت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The weather was cold and we were all muffled up in scarves.
هوا سرد بود و ما همه شال گردن پیچیده بودیم.
Dark, heavy curtains muffled the windows.
پردههای تیرهرنگ و سنگین پنجرهها را پوشانده بود.
The heavy curtains muffle the sound of the street.
پردههای سنگین صداهای خیابان را خفه میکند.
We must muffle all these gossips.
ما بایستی همهی این شایعات را خفه کنیم.
Those arrests were designed to muffle all criticism.
آن بازداشتها برای خاموشکردن هرگونه انتقاد بود.
The muffle of thunder coming from the other side of the hill.
صدای خفهی رعد که از آن سوی تپه به گوش میرسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «muffle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muffle