آخرین به‌روزرسانی:

Muffle

ˈmʌfl ˈmʌfl

گذشته‌ی ساده:

muffled

شکل سوم:

muffled

سوم‌شخص مفرد:

muffles

وجه وصفی حال:

muffling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

چیزی که صدا را از بین ببرد، صدا خفه‌کن، پیچیدن، دم دهان کسی را گرفتن، چشم بستن، خاموش کردن، ساکت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The weather was cold and we were all muffled up in scarves.

هوا سرد بود و ما همه شال گردن پیچیده بودیم.

Dark, heavy curtains muffled the windows.

پرده‌های تیره‌رنگ و سنگین پنجره‌ها را پوشانده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The heavy curtains muffle the sound of the street.

پرده‌های سنگین صداهای خیابان را خفه می‌کند.

We must muffle all these gossips.

ما بایستی همه‌ی این شایعات را خفه کنیم.

Those arrests were designed to muffle all criticism.

آن بازداشت‌ها برای خاموش‌کردن هرگونه انتقاد بود.

The muffle of thunder coming from the other side of the hill.

صدای خفه‌ی رعد که از آن سوی تپه به گوش می‌رسید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد muffle

  1. verb suppress, make quiet
    Synonyms:
    silence hide cover dull deaden mute stifle smother subdue dampen hush soften decrease mellow quieten conceal gag muzzle squelch drown envelop wrap tone down soft-pedal shut down put the lid on sit down on
    Antonyms:
    tell let loose blab

ارجاع به لغت muffle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muffle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muffle

لغات نزدیک muffle

پیشنهاد بهبود معانی