به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Muffin

ˈmʌfɪn ˈmʌfɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    muffins

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    مافین (نوعی کیک)
    • - The bakery has a wide variety of muffins.
    • - در این شیرینی‌فروشی انواع مافین عرضه می‌شود.
    • - I love the smell of freshly baked muffins wafting through the kitchen.
    • - عاشق بوی مافین‌های تازه‌پخته‌شده در آشپزخانه هستم.
  • noun countable
    مافین انگلیسی (نوعی نان گرد کوچک که معمولاً با کره خورده می‌شود)
    • - I like to spread melted butter on my muffin.
    • - دوست دارم کره‌ی آب‌شده را روی مافینم بمالم.
    • - I bought a blueberry muffin for breakfast this morning.
    • - امروز صبح برای صبحانه مافین بلوبری خریدم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد muffin

  1. noun A quick bread made with eggs, baked in a small cup-shaped mold
    Synonyms: biscuit, quick-bread, gem, bun

ارجاع به لغت muffin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muffin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/muffin

لغات نزدیک muffin

پیشنهاد بهبود معانی