امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Biscuit

ˈbɪskɪt ˈbɪskɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    biscuits

توضیحات

در انگلیسی آمریکایی به جای biscuit از cookie استفاده می‌شود.

معنی‌ها

noun countable A1
انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی کلوچه خشک، بیسکویت، نان شیرینی خشک، کلوچه‌ی دوآتشه، کوکی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun countable
قهوه ای کم رنگ، زرد مایل به خاکستری، ظرف سفالین بی لعاب، (نجاری) ظرف چوبی مسطح
noun countable
(زبان عامیانه) یک توپ هاکی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد biscuit

  1. noun Any of various small flat sweet cakes (`biscuit' is the British term)
    Synonyms:
    roll cookie cracker scone wafer cake bun muffin bake quick-bread dog gem hardtack pretzel shortbread snap zwieback cooky

Idioms

  • take the biscuit

    (انگلیس - عامیانه) کار بد یا مأیوس‌کننده کردن

ارجاع به لغت biscuit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «biscuit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/biscuit

لغات نزدیک biscuit

پیشنهاد بهبود معانی