فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wafer

ˈweɪfər ˈweɪfə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ویفر

The wafer crumbled in my hand.

ویفر در دستم خرد شد.

The bakery sold homemade wafers that were so thin and crispy.

شیرینی‌فروشی ویفرهای خانگی را می‌فروخت که بسیار نازک و ترد بودند.

noun countable

دین ویفر، نان مقدس (که در آیین عشای ربانی از آن استفاده می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The children eagerly lined up to receive their first Holy Communion wafers.

بچه‌ها مشتاقانه صف کشیدند تا اولین ویفرهای عشای ربانی خود را دریافت کنند.

The priest handed out the wafers to the congregation during the Holy Communion service.

کشیش نان‌های مقدس را در مراسم عشای ربانی به حاضران در کلیسا داد.

noun countable

(الکترونیک) ویفر (که در ساخت تراشه‌های الکترونیکی کاربرد دارد)

The engineer carefully placed the wafer onto the circuit board.

مهندس با دقت ویفر را روی برد مدار قرار داد.

The technician used a microscope to inspect the wafer for any imperfections.

تکنسین از میکروسکوپ برای بررسی هر گونه نقص ویفر استفاده کرد.

noun countable

تکه‌ی نازک، شرحه‌ی نازک (از چیزی)

The chef arranged the wafers of smoked salmon on a platter

سرآشپز تکه‌های نازک ماهی سالمون دودی را روی بشقاب چید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wafer

  1. noun
    Synonyms:
    cookie cake candy cracker biscuit slice disk hardtack host eucharist

ارجاع به لغت wafer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wafer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wafer

لغات نزدیک wafer

پیشنهاد بهبود معانی