فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disk

dɪsk dɪsk

شکل جمع:

disks

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: disc

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

لوح، دیسک (برای ذخیره‌ی اطلاعات)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

He inserted the disk into the DVD player.

لوح را در دستگاه پخش DVD قرار داد.

The disk was scratched and unreadable.

دیسک خراشیده بود و قابل خواندن نبود.

noun countable B2

صفحه‌ی گرد (هر شیء مسطح دایره‌ای)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The dog had a metal disk attached to its collar.

صفحه‌ی گرد فلزی‌ای به قلاده‌ی سگ وصل شده بود.

My sister's kitten had a shiny metal disk attached to its collar for identification.

بچه‌گربه‌ی خواهرم صفحه‌ی گرد فلزی براقی داشت که به عنوان وسیله‌ی شناسایی به قلاده‌اش وصل شده بود.

noun countable

کالبدشناسی دیسک

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

Sitting for long periods can put pressure on the disks in your spine.

نشستن طولانی‌مدت می‌تواند به دیسک‌های ستون‌فقرات فشار وارد کند.

The disk in my spine was causing me a lot of pain.

دیسک ستون‌فقراتم درد زیادی به من وارد می‌کرد.

noun countable

قرص (ماه و خورشید و غیره)

the moon's disk

قرص ماه

the disk of the sun sank in darkness

قرص خورشید در سیاهی غرق شد

noun countable

قدیمی ورزش دیسک (صفحه‌ای مدور که در ورزش پرتاب دیسک از آن استفاده می‌شود)

The athlete threw the disk with all his might.

ورزشکار با تمام قدرت دیسک را پرتاب کرد.

She trained diligently every day to improve her disk throwing technique.

او هر روز با پشتکار تمرین می‌کرد تا تکنیک پرتاب دیسک خود را بهبود بخشد.

noun countable

صفحه (گرامافون)

When the needle drops, the disk begins to play music.

وقتی سوزن می‌افتد، صفحه شروع به پخش موسیقی می‌کند.

John placed the disc on the turntable.

جان صفحه را روی گردونه گذاشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disk

  1. noun round object
    Synonyms:
    circle disc plate dish saucer platter discoid discus shell flan quoit discoidal sabot

Collocations

cam disk

صفحه‌ی بادامک

ارجاع به لغت disk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disk

لغات نزدیک disk

پیشنهاد بهبود معانی