غذا و آشپزی دیس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
He pulled a platter of food toward himself.
دیس غذا را به سمت خودش کشید.
The hostess arranged an assortment of cheeses and fruits on a platter.
مهماندار اشکال مختلف پنیر و میوه را روی یک دیس چید.
صفحهی گرامافون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old platter had a scratch.
صفحهی گرامافون قدیمی خراش داشت.
He carefully cleaned the dust off the platter before playing it.
قبل از این که این صفحهی گرامافون را پخش کند، گردوغبار را با دقت از روی آن پاک کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «platter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/platter