با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gem

dʒem dʒem
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    gems

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb countable
    گوهر، جواهر، سنگ گرانبها، جواهر نشان کردن، مرصع کردن
    • - A diamond is a valuable gem.
    • - الماس گوهر گران‌بهایی است.
    • - He has a great fortune in uncut gems.
    • - او ثروت سرشاری به صورت سنگ جواهر در اختیار دارد.
    • - He is a gem of a friend.
    • - او در دوستی معرکه است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gem

  1. noun precious stone; treasure
    Synonyms: bauble, glass, hardware, jewel, jewelry, masterpiece, nonpareil, ornament, paragon, pearl, pick, prize, rock, sparkler, stone, trump

ارجاع به لغت gem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gem

لغات نزدیک gem

پیشنهاد بهبود معانی