فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Trump

trʌmp trʌmp

گذشته‌ی ساده:

trumped

شکل سوم:

trumped

سوم‌شخص مفرد:

trumps

وجه وصفی حال:

trumping

شکل جمع:

trumps

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

صدای شیپور، (در بازی ورق) خال اتو، خال حکم ، خالات و بازی کردن، مغلوب ساختن پیشی جستن، آدم خوب، نیروی ذخیره و نهانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

A trump can take any card of any other suit.

خال حکم می‌تواند هر ورق از هر خال دیگر را ببرد.

Oil is the trump which they may bring up during the negotiations.

نفت، خال برنده‌ای است که ممکن است طی مذاکرات عنوان کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Ahmad was sent to prison on a trumped-up charge.

احمد به‌دلیل اتهام دروغین به زندان افتاد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trump

  1. noun something, especially something held in reserve, that gives one a decisive advantage
    Synonyms:
    trump card clincher
  1. verb to outmaneuver (an opponent), especially with the aid of some extra resource
    Synonyms:
    outdo best outflank one-up finesse scoop ruff
  1. verb proclaim or announce with or as if with a fanfare
    Synonyms:
    trump out
  1. noun a playing card in the suit that has been declared trumps
    Synonyms:
    trump card
  1. noun a brass musical instrument with a brilliant tone; has a narrow tube and a flared bell and is played by means of valves
    Synonyms:
    trumpet horn cornet

Phrasal verbs

trump up

نسبت ناروا دادن، دروغ بافتن، تهمت زدن، پاپوش درست کردن

Collocations

play one's trump card

ورق برنده‌ی خود را بازی کردن

ارجاع به لغت trump

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trump» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trump

لغات نزدیک trump

پیشنهاد بهبود معانی