شکل جمع:
hornsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فضولی کردن، دخالت بیجا کردن
(بیسبال) پرتاب گوی از پایگاه سوم به دوم و از دوم به اول
(عامیانه) خودستایی کردن
دچار یک معما، مجبور به گزینش یکی از دو چیز بد
pull (or draw or haul) in one's horns
1- خودداری کردن، جلوی خود را گرفتن 2- (روش خود را) ملایمتر کردن
(امریکا - عامیانه) تلفن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «horn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horn