فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Horn

hɔːrn hɔːn

شکل جمع:

horns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

جانورشناسی کالبدشناسی شاخ (برآمدگی‌ دائمی نوک‌تیز روی سر جانوران مختلف که از پوششی از کراتین و سایر پروتئین‌ها تشکیل شده‌است)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

The ram has a large horn on its head.

قوچ شاخ بزرگی روی سرش دارد.

The rhinoceros has a solid horn.

کرگدن شاخ محکمی دارد.

noun countable

بوق (دستگاهی در وسایل نقلیه که با به صدا درآوردن آن به دیگران اخطار می‌دهد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She honked the horn to let the other drivers know that she was passing.

بوق را به صدا درآورد تا به رانندگان دیگر اطلاع دهد که در حال عبور است.

The bus driver sounded the horn to alert pedestrians of its arrival.

راننده‌ی اتوبوس بوق را به صدا درآورد تا پیاده‌ها را از رسیدن اتوبوس آگاه کند.

noun countable

موسیقی هورن، کر (سازی از خانواده سازهای بادی برنجی)

The orchestra played a wonderful piece with the horns.

ارکستر یک قطعه فوق‌العاده را با هورن نواخت.

I played a solo on my horn at the school concert.

در کنسرت مدرسه با کر تک‌نوازی را اجرا کردم.

adjective noun uncountable

ساخته‌شده از شاخ حیوانات

a knife with a horn handle

چاقویی با دسته‌ی شاخی

horn-rimmed glasses

عینک دارای حاشیه‌ی ساخته‌شده از شاخ حیوانات

noun countable

هر چیز شاخ‌مانند

a powder horn

باروت‌دان (=ظرف شاخ‌مانند که در آن باروت می‌ریزند)

horn pendant

آویزه‌ی شاخ‌مانند

noun slang countable

تلفن

She is on the horn talking to her mother.

او پشت تلفن با مادرش حرف می‌زند.

She picked up the horn.

تلفن را برداشت.

verb - transitive

شاخ زدن

The bull tried to horn the spectators.

گاو نر کوشید به تماشاچیان شاخ بزند.

The bull horned his opponents.

گاو نر به رقیب‌هایش شاخ زد.

noun slang

انگلیسی بریتانیایی ناپسند شق‌شدن، شقی، نعوظ (کیر)

He was embarrassed when his horn became visible through his pants.

وقتی شقی‌اش از شلوارش نمایان شد، خجالت کشید.

He had a horn that was so big that it made all the other men envious.

نعوظش به‌قدری بزرگ بود که باعث می‌شد همه‌ی مردان به آن حسودی کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد horn

  1. noun a wind instrument
    Synonyms:
    instrument bugle trumpet trombone tuba saxophone clarinet cornet woodwind brass-instrument air horn car horn electric horn motor horn automobile horn siren hooter antenna protuberance spike tusk trump cornucopia epithema antler
  1. noun hard growth on the head of certain animals
    Synonyms:
    tusk point spine spike antler outgrowth cornu pronghorn rack cornicle cornule quill corniculum corniplume apophysis epiphysis frontal-bone hornbill praise oneself gloat brag disagree conflict defy torn between two alternatives having to make a difficult decision between the devil and the deep blue sea between-a-rock-and-a-hard-place withdraw recant hold oneself back
  1. noun the material comprising horns, sense 2
    Synonyms:
    keratin epidermal tissue corneous matter corneate matter elastin
  1. noun a brass musical instrument consisting of a conical tube that is coiled into a spiral and played by means of valves
    Synonyms:
    french-horn
  1. noun A high pommel of a Western saddle (usually metal covered with leather)
    Synonyms:
    saddle-horn
  1. verb stab or pierce with a horn or tusk
    Synonyms:
    tusk
  1. adjective
    Synonyms:
    hornlike corneous corniculate

Phrasal verbs

horn in (on)

فضولی کردن، دخالت بیجا کردن

Idioms

around the horn

(بیسبال) پرتاب گوی از پایگاه سوم به دوم و از دوم به اول

blow one's own horn

(عامیانه) خودستایی کردن

on the horn of a dilemma

دچار یک معما، مجبور به گزینش یکی از دو چیز بد

pull (or draw or haul) in one's horns

1- خودداری کردن، جلوی خود را گرفتن 2- (روش خود را) ملایم‌تر کردن

the horn

(امریکا - عامیانه) تلفن

سوال‌های رایج horn

معنی horn به فارسی چی میشه؟

واژه "horn" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متعددی دارد که بسته به زمینه، معانی متفاوتی می‌تواند داشته باشد. در اینجا به بررسی معانی مختلف این واژه و نکات جالب در مورد آن می‌پردازیم.

۱. تعریف اصلی

"Horn" به معنای "شاخ" است و به طور خاص به شاخ‌های حیوانات، مانند گاو، گوسفند و شاخ‌های موجودات دریایی اشاره دارد. شاخ‌ها معمولاً از کراتین ساخته شده‌اند و به عنوان ابزاری برای دفاع، نمایش قدرت یا جلب توجه در زمان جفت‌گیری استفاده می‌شوند.

۲. کاربرد در موسیقی

"Horn" همچنین به نوعی ساز موسیقی اشاره دارد. سازهای بادی که به طور کلی به عنوان "horns" شناخته می‌شوند، شامل ترومپت، ترومبون و ساکسوفون هستند. این سازها با دمیدن هوا درون آن‌ها صدا تولید می‌کنند و در انواع مختلف موسیقی، از جمله کلاسیک و جاز، مورد استفاده قرار می‌گیرند. یکی از نکات جالب در مورد این سازها این است که شکل و جنس آن‌ها می‌تواند تأثیر زیادی بر کیفیت صدا داشته باشد.

۳. کاربرد در زبان عامیانه

در زبان عامیانه، "horn" می‌تواند به معنای "بوق" نیز باشد. به عنوان مثال، بوق خودروها به عنوان "horn" شناخته می‌شود. این نوع بوق‌ها معمولاً برای جلب توجه یا هشدار به دیگران استفاده می‌شوند.

۴. اصطلاحات و عبارات مرتبط

در زبان انگلیسی، عبارات و اصطلاحات متعددی وجود دارد که شامل "horn" هستند. به عنوان مثال:

- "Tooting one's own horn": به معنای خودستایی و بزرگ‌نمایی در مورد دستاوردهای خود است.

- "Horn of plenty": اشاره به فراوانی و ثروت دارد و معمولاً به شکل نمادین در هنر و ادبیات استفاده می‌شود.

۵. جنبه‌های فرهنگی و تاریخی

"Horn" در فرهنگ‌های مختلف نماد قدرت و شجاعت است. در برخی از فرهنگ‌ها، شاخ‌ها به عنوان نماد جادو و قدرت‌های ماورایی در نظر گرفته می‌شوند. به عنوان مثال، در اسطوره‌های نورس، شاخ‌ها به جنگجویان و قهرمانان قدرت می‌دهند.

۶. جنبه‌های علمی

در علم، "horn" می‌تواند به ساختارهای مختلف اشاره کند، مانند "horns" در جانوران یا حتی در هندسه، جایی که به اشکال خاصی اشاره دارد. به عنوان مثال، در هندسه، "horn" می‌تواند به نوعی سطح یا شکل خاص اشاره کند که دارای ویژگی‌های قابل توجهی است.

ارجاع به لغت horn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horn

لغات نزدیک horn

پیشنهاد بهبود معانی