آخرین به‌روزرسانی:

Antenna

ænˈtenə ænˈtenə

شکل جمع:

antennae

توضیحات:

همچنین می‌توان از شکل جمع antennas به‌ جای antennae استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جانورشناسی شاخک

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

The crab's antennae helped it sense its surroundings.

شاخک‌های خرچنگ به آن کمک کرد تا محیط اطرافش را حس کند.

The beetle's antennae twitched as it searched for food.

هنگام جست‌وجوی غذا، شاخک‌های سوسک تکان می‌خورد.

noun countable

قدرت درک (به‌صورت جمع می‌آید)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She trusted her antennae, knowing that they had guided her well in the past.

او به قدرت درکش اعتماد کرد، زیرا می‌دانست که در گذشته به‌خوبی او را راهنمایی کرده‌اند.

The detective's antennae led him to the crucial clue in the case.

قدرت درک کارآگاه او را به سرنخ حیاتی پرونده هدایت کرد.

noun countable

آنتن (افزاره‌ای برای تبدیل سیگنال الکتریکی به امواج الکترومغناطیسی (در حالت فرستندگی) و تبدیل امواج الکترومغناطیسی به سیگنال الکتریکی (در حالت گیرندگی))

The car's antenna was damaged in the storm.

آنتن خودرو در طوفان آسیب دید.

He adjusted the antenna on his television to get a better signal.

آنتن تلویزیون خود را تنظیم کرد تا سیگنال بهتری دریافت کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد antenna

  1. noun appendages for sensing, usually on insects or electronics
    Synonyms:
    ears feelers receiver wire aerial sky wire rabbit ears whip bullwhip bird snapper

ارجاع به لغت antenna

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «antenna» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/antenna

لغات نزدیک antenna

پیشنهاد بهبود معانی