آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۴

    Spike

    spaɪk spaɪk

    گذشته‌ی ساده:

    spiked

    شکل سوم:

    spiked

    سوم‌شخص مفرد:

    spikes

    وجه وصفی حال:

    spiking

    شکل جمع:

    spikes

    معنی spike | جمله با spike

    noun countable

    خار (در سیم خاردار)

    Be careful not to step on that spike!

    مراقب باشید روی آن خار پا نگذارید!

    The sharp spike was an effective tool.

    خار سیم خاردار ابزار مؤثری بود.

    noun plural

    کفش میخ‌دار (spikes)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Most runners wear spikes.

    بیشتر دوندگان کفش میخ‌دار می‌پوشند.

    The athlete laced up her spikes.

    ورزشکار بند کفش میخ‌دارش را بست.

    noun countable

    جهش، افزایش (ناگهانی) (قیمت و مقدار و غیره)

    The spike in COVID-19 cases prompted the government to implement stricter lockdown measures.

    افزایش موارد ابتلا به کووید -۱۹ حکومت را بر آن داشت تا اقدامات منع آمدوشد سختگیرانه‌تری را اجرا کند.

    The sudden spike in demand for hand sanitizers resulted in shortages at stores.

    افزایش ناگهانی تقاضا برای ضدعفونی‌کننده‌های دست منجر به کمبود آن در فروشگاه‌ها شد.

    verb - transitive informal

    رد کردن (تصمیم به منتشر نکردن مطلب در روزنامه)

    The editor decided to spike the article due to its controversial content.

    سردبیر تصمیم گرفت مقاله را به دلیل محتوای بحث‌برانگیز آن رد کند.

    We agreed to spike the article after realizing it contained inaccurate information.

    پس از اینکه متوجه شدیم این مقاله حاوی اطلاعات نادرست است، موافقت کردیم که آن را رد کنیم.

    verb - transitive informal

    در ... الکل ریختن، الکل زدن (به نوشیدنی)

    Can you spike my soda with a little rum?

    می‌تونی به نوشابه‌ام یه کم رام بزنی؟

    The bartender spiked his customer's soda.

    متصدی بار در نوشابه‌ی مشتری الکل ریخت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He spikes his coffee with vodka.

    او به قهوه‌ی خود ودکا می‌زند.

    verb - transitive

    دارو ریختن در، در ... دارو ریختن (برای بیهوش کردن یا خسته کردن یا مختل کردن فعالیت شخص دیگر)

    He decided to spike her drink with a powerful sedative.

    او تصمیم گرفت در نوشیدنی او آرام‌بخش قوی بریزد.

    He was caught attempting to spike his colleague's coffee.

    او هنگام تلاش برای دارو ریختن در قهوه‌ی همکارش دستگیر شد.

    verb - transitive

    تزریق کردن (دارو) (به بدن کسی) (به‌طوری که منجر به بیهوشی یا خستگی مفرط یا اختلال در فعالیت شخص شود)

    The criminal used a syringe to spike the victim's arm.

    جنایتکار با استفاده از سرنگ به بازوی قربانی دارو تزریق کرد.

    The addict was desperate to spike.

    معتاد شدیداً نیازمند تزریق بود.

    verb - transitive

    والیبال ورزش آبشار زدن، اسپک زدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    He spiked the ball into the opponent's court.

    توپ را به زمین حریف آبشار زد.

    The coach emphasizes the importance of timing and technique when spiking.

    مربی بر اهمیت زمان و تکنیک هنگام اسپک زدن تأکید می‌کند.

    verb - transitive

    سوراخ کردن (با ابزار تیز)

    to spike an enemy with a bayonet

    با سر نیزه بدن دشمن را سوراخ کردن

    The hunter spiked the fish.

    شکارچی ماهی را سوراخ کرد.

    verb - intransitive

    جهش یافتن، افزایش یافتن (ناگهانی) (قیمت و مقدار و غیره)

    The price of Bitcoin spiked overnight, making some investors incredibly wealthy.

    قیمت بیت‌کوین یک‌شبه جهش یافت و برخی از سرمایه‌گذاران را فوق‌العاده ثروتمند کرد.

    The number of COVID-19 cases spiked after the relaxation of social distancing measures.

    تعداد موارد ابتلا به کووید -۱۹ پس از کاهش اقدامات فاصله‌گذاری اجتماعی افزایش یافت.

    noun countable

    میخ بزرگ

    The blacksmith forged the spike by heating

    آهنگر میخ بزرگ را با حرارت دادن شکل داد.

    The carpenter used a hammer to drive the spike into the wooden plank.

    نجار از چکش استفاده کرد تا میخ چوبی را به داخل تخته‌ی چوبی فرو کند.

    noun countable

    میخ (در کفش)

    The hiker's shoes had sharp spikes.

    کفش کوهنورد میخ‌های تیزی داشت.

    The sprinter's footwear had removable spikes.

    کفش دونده‌ی دو سرعت میخ‌های جداشدنی داشت.

    noun countable

    سیخ (برای نگه داشتن کاغذ)

    The secretary placed the invoices on the spike.

    منشی فاکتورها را روی سیخ گذاشت.

    Please remember to place the papers on the spike.

    لطفاً به یاد داشته باشید که کاغذها را روی سیخ قرار دهید.

    noun countable

    جانورشناسی بچه‌ماهی خال‌خالی (که درازای آن کمتر از شش اینچ است)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The market was filled with an abundance of fresh spikes.

    بازار پر از بچه‌ماهی‌های خال‌خالی تازه بود.

    The spike was too small to keep, so it was released back into the water.

    بچه‌ماهی خال‌خالی برای نگه داشتن خیلی کوچک بود، بنابراین دوباره در آب رها شد.

    noun countable

    جانورشناسی شاخ (گوزن جوان) (که صاف و تیز و بدون انشعاب است)

    The young deer displayed its small spike.

    گوزن جوان شاخ کوچک خود را به نمایش گذاشت.

    The spike on the young deer's head was a clear indication of its age.

    شاخ روی سر گوزن جوان نشانه‌ی روشنی از سن آن جانور بود.

    noun countable

    زیست‌شناسی سنبله (نوعی پروتئین)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

    مشاهده

    The spike on the coronavirus helps it enter host cells by binding to a receptor.

    سنبله‌ی موجود در ویروس کرونا به آن کمک می‌کند تا با اتصال به گیرنده وارد سلول‌های میزبان شود.

    Scientists are studying the structure of the viral spike to develop effective treatments.

    دانشمندان در حال مطالعه‌ی ساختار سنبله‌ی ویروسی برای ساخت و توسعه‌ی درمان‌های مؤثر هستند.

    noun

    والیبال ورزش آبشار، اسپک

    The player's spike contributed to their team's victory in the match.

    آبشار این بازیکن به پیروزی تیمشان در این مسابقه کمک کرد.

    The player's powerful spike sailed over the net.

    اسپک قدرتمند این بازیکن از روی تور عبور کرد.

    verb - transitive

    میخ‌دار کردن

    The bottoms of his climbing shoes were spiked.

    ته کفش‌های کوهنوردی او میخ‌دار بودند.

    The construction workers spiked the scaffolding.

    کارگران ساختمانی داربست‌ را میخ‌دار کردند.

    verb - transitive

    از کار انداختن (توپ) (با فرو کردن میله در ته لوله‌ی توپ)

    The soldiers spiked the enemy's cannons.

    سربازان توپ‌های دشمن را از کار انداختند.

    The enemy attempted to spike our cannons.

    دشمن سعی کرد توپ‌های ما را از کار بیندازد.

    verb - transitive

    عقیم گذاشتن، عاطل و باطل کردن

    We spiked their plot.

    تبانی آن‌ها را عقیم گذاشتیم.

    They spiked our proposal and presented their own.

    آن‌ها پیشنهاد ما را عاطل و باطل کردند و پیشنهاد خود را ارائه دادند.

    noun countable

    گیاه‌شناسی خوشه (گندم و غیره)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده

    The golden spike swayed in the breeze.

    خوشه‌ی طلایی در نسیم تکان می‌خورد.

    The farmer gathered the spikes of wheat.

    کشاورز خوشه‌های گندم را جمع کرد.

    noun countable

    گیاه‌شناسی سنبله (نوعی گل‌آذین که در آن گل‌های بدون دم‌گل آن در اطراف یک محور جمع می‌شوند)

    The spike of purple flowers caught my attention.

    سنبله‌ی گل‌های بنفش توجهم را جلب کرد.

    The cactus has a tall spike.

    کاکتوس سنبله‌ی بلندی دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The botanist studied the intricate structure of the spike under a microscope.

    گیاه‌شناس ساختار پیچیده‌ی سنبله را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد spike

    1. verb pierce
      Synonyms:
      pin stick fasten nail prick impale transfix skewer lance spear spit make fast

    Idioms

    hang up one's spikes

    (به‌ویژه از ورزش حرفه‌ای) بازنشسته شدن، کناره گرفتن

    to spike someone's guns

    (عمل کسی را) خنثی کردن، به مخمصه انداختن، بی‌اثر و مغلوب کردن

    سوال‌های رایج spike

    گذشته‌ی ساده spike چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده spike در زبان انگلیسی spiked است.

    شکل سوم spike چی میشه؟

    شکل سوم spike در زبان انگلیسی spiked است.

    شکل جمع spike چی میشه؟

    شکل جمع spike در زبان انگلیسی spikes است.

    وجه وصفی حال spike چی میشه؟

    وجه وصفی حال spike در زبان انگلیسی spiking است.

    سوم‌شخص مفرد spike چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد spike در زبان انگلیسی spikes است.

    ارجاع به لغت spike

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «spike» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spike

    لغات نزدیک spike

    • - spiffy
    • - spigot
    • - spike
    • - spike lavender
    • - spike reach
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.