فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Spike

spaɪk spaɪk

گذشته‌ی ساده:

spiked

شکل سوم:

spiked

سوم‌شخص مفرد:

spikes

وجه وصفی حال:

spiking

شکل جمع:

spikes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

خار (در سیم خاردار)

Be careful not to step on that spike!

مراقب باشید روی آن خار پا نگذارید!

The sharp spike was an effective tool.

خار سیم خاردار ابزار مؤثری بود.

noun plural

کفش میخ‌دار (spikes)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Most runners wear spikes.

بیشتر دوندگان کفش میخ‌دار می‌پوشند.

The athlete laced up her spikes.

ورزشکار بند کفش میخ‌دارش را بست.

noun countable

جهش، افزایش (ناگهانی) (قیمت و مقدار و غیره)

The spike in COVID-19 cases prompted the government to implement stricter lockdown measures.

افزایش موارد ابتلا به کووید -۱۹ حکومت را بر آن داشت تا اقدامات منع آمدوشد سختگیرانه‌تری را اجرا کند.

The sudden spike in demand for hand sanitizers resulted in shortages at stores.

افزایش ناگهانی تقاضا برای ضدعفونی‌کننده‌های دست منجر به کمبود آن در فروشگاه‌ها شد.

verb - transitive informal

رد کردن (تصمیم به منتشر نکردن مطلب در روزنامه)

The editor decided to spike the article due to its controversial content.

سردبیر تصمیم گرفت مقاله را به دلیل محتوای بحث‌برانگیز آن رد کند.

We agreed to spike the article after realizing it contained inaccurate information.

پس از اینکه متوجه شدیم این مقاله حاوی اطلاعات نادرست است، موافقت کردیم که آن را رد کنیم.

verb - transitive informal

در ... الکل ریختن، الکل زدن (به نوشیدنی)

Can you spike my soda with a little rum?

می‌تونی به نوشابه‌ام یه کم رام بزنی؟

The bartender spiked his customer's soda.

متصدی بار در نوشابه‌ی مشتری الکل ریخت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He spikes his coffee with vodka.

او به قهوه‌ی خود ودکا می‌زند.

verb - transitive

دارو ریختن در، در ... دارو ریختن (برای بیهوش کردن یا خسته کردن یا مختل کردن فعالیت شخص دیگر)

He decided to spike her drink with a powerful sedative.

او تصمیم گرفت در نوشیدنی او آرام‌بخش قوی بریزد.

He was caught attempting to spike his colleague's coffee.

او هنگام تلاش برای دارو ریختن در قهوه‌ی همکارش دستگیر شد.

verb - transitive

تزریق کردن (دارو) (به بدن کسی) (به‌طوری که منجر به بیهوشی یا خستگی مفرط یا اختلال در فعالیت شخص شود)

The criminal used a syringe to spike the victim's arm.

جنایتکار با استفاده از سرنگ به بازوی قربانی دارو تزریق کرد.

The addict was desperate to spike.

معتاد شدیداً نیازمند تزریق بود.

verb - transitive

ورزش آبشار زدن، اسپک زدن (در والیبال)

He spiked the ball into the opponent's court.

توپ را به زمین حریف آبشار زد.

The coach emphasizes the importance of timing and technique when spiking.

مربی بر اهمیت زمان و تکنیک هنگام اسپک زدن تأکید می‌کند.

verb - transitive

سوراخ کردن (با ابزار تیز)

to spike an enemy with a bayonet

با سر نیزه بدن دشمن را سوراخ کردن

The hunter spiked the fish.

شکارچی ماهی را سوراخ کرد.

verb - intransitive

جهش یافتن، افزایش یافتن (ناگهانی) (قیمت و مقدار و غیره)

The price of Bitcoin spiked overnight, making some investors incredibly wealthy.

قیمت بیت‌کوین یک‌شبه جهش یافت و برخی از سرمایه‌گذاران را فوق‌العاده ثروتمند کرد.

The number of COVID-19 cases spiked after the relaxation of social distancing measures.

تعداد موارد ابتلا به کووید -۱۹ پس از کاهش اقدامات فاصله‌گذاری اجتماعی افزایش یافت.

noun countable

میخ بزرگ

The blacksmith forged the spike by heating

آهنگر میخ بزرگ را با حرارت دادن شکل داد.

The carpenter used a hammer to drive the spike into the wooden plank.

نجار از چکش استفاده کرد تا میخ چوبی را به داخل تخته‌ی چوبی فرو کند.

noun countable

میخ (در کفش)

The hiker's shoes had sharp spikes.

کفش کوهنورد میخ‌های تیزی داشت.

The sprinter's footwear had removable spikes.

کفش دونده‌ی دو سرعت میخ‌های جداشدنی داشت.

noun countable

سیخ (برای نگه داشتن کاغذ)

The secretary placed the invoices on the spike.

منشی فاکتورها را روی سیخ گذاشت.

Please remember to place the papers on the spike.

لطفاً به یاد داشته باشید که کاغذها را روی سیخ قرار دهید.

noun countable

جانورشناسی بچه‌ماهی خال‌خالی (که درازای آن کمتر از شش اینچ است)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

The market was filled with an abundance of fresh spikes.

بازار پر از بچه‌ماهی‌های خال‌خالی تازه بود.

The spike was too small to keep, so it was released back into the water.

بچه‌ماهی خال‌خالی برای نگه داشتن خیلی کوچک بود، بنابراین دوباره در آب رها شد.

noun countable

جانورشناسی شاخ (گوزن جوان) (که صاف و تیز و بدون انشعاب است)

The young deer displayed its small spike.

گوزن جوان شاخ کوچک خود را به نمایش گذاشت.

The spike on the young deer's head was a clear indication of its age.

شاخ روی سر گوزن جوان نشانه‌ی روشنی از سن آن جانور بود.

noun countable

زیست‌شناسی سنبله (نوعی پروتئین)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

The spike on the coronavirus helps it enter host cells by binding to a receptor.

سنبله‌ی موجود در ویروس کرونا به آن کمک می‌کند تا با اتصال به گیرنده وارد سلول‌های میزبان شود.

Scientists are studying the structure of the viral spike to develop effective treatments.

دانشمندان در حال مطالعه‌ی ساختار سنبله‌ی ویروسی برای ساخت و توسعه‌ی درمان‌های مؤثر هستند.

noun

ورزش آبشار، اسپک (در والیبال)

The player's spike contributed to their team's victory in the match.

آبشار این بازیکن به پیروزی تیمشان در این مسابقه کمک کرد.

The player's powerful spike sailed over the net.

اسپک قدرتمند این بازیکن از روی تور عبور کرد.

verb - transitive

میخ‌دار کردن

The bottoms of his climbing shoes were spiked.

ته کفش‌های کوهنوردی او میخ‌دار بودند.

The construction workers spiked the scaffolding.

کارگران ساختمانی داربست‌ را میخ‌دار کردند.

verb - transitive

از کار انداختن (توپ) (با فرو کردن میله در ته لوله‌ی توپ)

The soldiers spiked the enemy's cannons.

سربازان توپ‌های دشمن را از کار انداختند.

The enemy attempted to spike our cannons.

دشمن سعی کرد توپ‌های ما را از کار بیندازد.

verb - transitive

عقیم گذاشتن، عاطل و باطل کردن

We spiked their plot.

تبانی آن‌ها را عقیم گذاشتیم.

They spiked our proposal and presented their own.

آن‌ها پیشنهاد ما را عاطل و باطل کردند و پیشنهاد خود را ارائه دادند.

noun countable

گیاه‌شناسی خوشه (گندم و غیره)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

The golden spike swayed in the breeze.

خوشه‌ی طلایی در نسیم تکان می‌خورد.

The farmer gathered the spikes of wheat.

کشاورز خوشه‌های گندم را جمع کرد.

noun countable

گیاه‌شناسی سنبله (نوعی گل‌آذین که در آن گل‌های بدون دم‌گل آن در اطراف یک محور جمع می‌شوند)

The spike of purple flowers caught my attention.

سنبله‌ی گل‌های بنفش توجهم را جلب کرد.

The cactus has a tall spike.

کاکتوس سنبله‌ی بلندی دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The botanist studied the intricate structure of the spike under a microscope.

گیاه‌شناس ساختار پیچیده‌ی سنبله را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spike

  1. verb pierce
    Synonyms:
    pin stick fasten nail prick impale transfix skewer lance spear spit make fast

Idioms

hang up one's spikes

(به‌ویژه از ورزش حرفه‌ای) بازنشسته شدن، کناره گرفتن

to spike someone's guns

(عمل کسی را) خنثی کردن، به مخمصه انداختن، بی‌اثر و مغلوب کردن

ارجاع به لغت spike

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spike» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spike

لغات نزدیک spike

پیشنهاد بهبود معانی