آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Spit

    spɪt spɪt

    گذشته‌ی ساده:

    spit

    شکل سوم:

    spit

    سوم‌شخص مفرد:

    spits

    وجه وصفی حال:

    spitting

    شکل جمع:

    spits

    معنی spit | جمله با spit

    verb - intransitive verb - transitive C2

    تف کردن، بیرون دادن (از دهان)، بالا آوردن (غذا و خون و غیره)، تف کردن، آب دهان انداختن، تف انداختن، آب دهان پاشیدن

    Do not spit on the sidewalk!

    روی پیاده‌رو تف نیندازید!

    We ate grapes and spat the seeds at each other.

    انگور می‌خوردیم و هسته‌های آن را به هم تف می‌کردیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The baby spat his food out onto my lap.

    کودک خوراک خود را روی دامن من بالا آورد.

    He was coughing and spitting blood.

    او سرفه می‌کرد و خون بالا می‌آورد.

    verb - intransitive verb - transitive

    ادبی گفتن، بر زبان آوردن (تف‌کنان یا با خشم و دهان کف‌کرده)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The old man frowned and spat out an oath.

    پیرمرد اخم کرد و فحش داد.

    She spat out her words of criticism.

    حرف‌های انتقاد‌آمیز خود را با خشم گفت.

    verb - intransitive

    جلزوولز کردن، جزجز کردن (روغن داغ و غیره)

    The eggs spat in the pan.

    تخم‌مرغ‌ها در ماهیتابه جلز‌ولز می‌کردند.

    The bacon spat in the frying pan.

    بیکن در ماهیتابه جزجز کرد.

    verb - intransitive informal

    نم‌نم باریدن

    The cold rain was spitting off and on.

    باران سرد گهگاه نم‌نم می‌بارید.

    Don't forget your umbrella; it might spit later.

    چترت یادت نره؛ ممکنه بعداً نم‌نم کنه.

    noun countable

    غذا و آشپزی سیخ

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    Kebab spits are usually flat.

    سیخ کباب معمولاً پهن است.

    Dad turned the spit slowly.

    بابا سیخ رو به‌آرومی می‌چرخوند.

    noun countable

    جغرافیا زبانه

    The spit extended for kilometers.

    زبانه کیلومترها امتداد داشت.

    We walked along the spit.

    در امتداد زبانه قدم زدیم.

    noun uncountable informal

    تف، آب دهان

    The wrestler wiped the spit from his opponent off his face.

    کشتی‌گیر تف حریفش را از روی صورتش پاک کرد.

    Wipe off the spit from your chin.

    آب دهان رو از روی چونه‌ات پاک کن.

    verb - transitive

    به سیخ کشیدن

    They spitted a whole lamb.

    یک گوسفند درسته را به سیخ کشیدند.

    He learned how to spit the fish.

    یاد گرفت که چگونه ماهی را به سیخ بکشد.

    verb - transitive

    گیراندن (برای سوختن گذاشتن)

    She used a match to spit the firewood.

    از کبریت برای گیراندن هیزم استفاده کرد.

    The arsonist spit the documents to conceal the evidence.

    آتش‌افروز اسناد را گیراند تا شواهد را پنهان کند.

    noun

    تف کردن (عمل)

    She was taken aback by the sudden spit from the angry man.

    او از تف کردن ناگهانی مرد عصبانی غافل‌گیر شد.

    The sight of someone's spit made me lose my appetite.

    دیدن تف کردن یکی باعث شد اشتهایم کور شود.

    noun

    جانورشناسی بزاق (کف‌آلود) (حشرات)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The gardener noticed the spit on the leaves.

    باغبان متوجه بزاق روی برگ‌ها شد.

    The spit was sticky.

    بزاق چسبنده بود.

    noun

    لنگه (برای اشاره به شباهت کامل)

    The sculpture was a spit of the ancient Greek goddess.

    این مجسمه لنگه‌ی الهه یونان باستان بود.

    The replica was a spit of the original artifact from the museum.

    این ماکت لنگه‌ی مصنوعات اصلی موزه بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد spit

    1. noun saliva
      Synonyms:
      spittle dribble drool water slaver discharge sputum
    1. verb eject saliva or substance
      Synonyms:
      throw out discharge spew sputter expectorate slobber spatter drool spritz hawk hiss sizz splutter sibilate
      Antonyms:
      swallow

    Phrasal verbs

    spit up

    قی کردن، بالا آوردن

    Idioms

    be a spitting image of someone

    بسیار به کسی شباهت داشتن

    spit and image

    شباهت کامل، عیناً، همانند

    spit cotton (or spit sixpences)

    تشنه بودن، عطش داشتن

    spit it out

    بدون تأمل حرف خود را زدن

    سوال‌های رایج spit

    گذشته‌ی ساده spit چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده spit در زبان انگلیسی spit است.

    شکل سوم spit چی میشه؟

    شکل سوم spit در زبان انگلیسی spit است.

    شکل جمع spit چی میشه؟

    شکل جمع spit در زبان انگلیسی spits است.

    وجه وصفی حال spit چی میشه؟

    وجه وصفی حال spit در زبان انگلیسی spitting است.

    سوم‌شخص مفرد spit چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد spit در زبان انگلیسی spits است.

    ارجاع به لغت spit

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «spit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spit

    لغات نزدیک spit

    • - spirula
    • - spiry
    • - spit
    • - spit and image
    • - spit and polish
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.