Tusk

tʌsk tʌsk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tusks

معنی

noun adverb
دندان دراز و تیز، دندان نیش اسب، عاج، دندان عاج فیل، دندان گراز حیوانات، (با دندان) سوراخ کردن یا کندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tusk

  1. noun A hard smooth ivory colored dentine that makes up most of the tusks of elephants and walruses
    Synonyms: fang, tooth, ivory, incisor, canine-tooth, canine, tush
  2. verb Stab or pierce with a horn or tusk
    Synonyms: horn
  3. verb Remove the tusks of animals
    Synonyms: detusk

ارجاع به لغت tusk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tusk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tusk

لغات نزدیک tusk

پیشنهاد بهبود معانی