Fang

fæŋ fæŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fangs
  • noun
    دندان ناب، دندان انیاب (در سگ و مانند ان)، نیش
    • - The wolf growled and showed its fangs.
    • - گرگ غرید و دندان‌های (نیش) خود را نشان داد.
    • - ... in the breath of a dragon and the fang of a tiger
    • - (عنصری) .... در دم اژدها و یشک پلنگ
    • - to pull out the fangs of a snake
    • - نیش مار را کشیدن (کندن)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fang

  1. noun A dental process
    Synonyms: tooth, tusk, canine-tooth, prong

ارجاع به لغت fang

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fang» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fang

لغات نزدیک fang

پیشنهاد بهبود معانی