با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Canine

    ˈkeɪnaɪn ˈkeɪnaɪn / / ˈkæ-
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله

    noun adjective
    سگی، وابسته به خانواده سگ، سگ‌مانند

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - She followed Hassan with a kind of canine loyalty.
    - او با (نوعی) وفاداری سگ‌مانند از حسن پیروی می‌کرد.
    noun
    دندان نیش
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد canine

    1. noun Any of various fissiped mammals with nonretractile claws and typically long muzzles
      Synonyms: eyetooth, chow, coyote, cur, dingo, canid, canine-tooth, dog, fox, hound, hyena, lobo, eye-tooth, mutt, pooch, pup, wolf, dogtooth, cuspid
    2. adjective Of or relating to a pointed conical tooth
      Synonyms: laniary, doggy

    ارجاع به لغت canine

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «canine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/canine

    لغات نزدیک canine

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی