فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hound

haʊnd haʊnd

شکل جمع:

hounds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

سگ شکاری، سگ تازی، آدم نکوهیده، با تازی شکار کردن، تعقیب کردن، پاپی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an autograph hound

دیوانه‌ی گردآوری امضا (بزرگان و مشاهیر)

a boozehound

مشروب‌خور افراطی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to hound a dog at a rabbit

سگ را به دنبال خرگوش تازاندن

He was hounded by his creditors.

طلبکاران دائم دنبالش بودند.

He was hounded from office by the press.

روزنامه‌ها آن‌قدر سر به سرش گذاشتند تا شغلش را از دست داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hound

  1. noun dog
    Synonyms:
    canine pooch mutt mongrel bowwow man’s best friend beagle poodle retriever pointer basset akita dachshund airedale afghan
  1. verb chase, badger
    Synonyms:
    pursue hunt dog badger
    Antonyms:
    leave alone

Idioms

follow the hounds

سوار براسب و با سگ به شکار رفتن

ارجاع به لغت hound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hound

لغات نزدیک hound

پیشنهاد بهبود معانی