شکل جمع:
houndsسگ شکاری، سگ تازی، آدم نکوهیده، با تازی شکار کردن، تعقیب کردن، پاپی شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an autograph hound
دیوانهی گردآوری امضا (بزرگان و مشاهیر)
a boozehound
مشروبخور افراطی
to hound a dog at a rabbit
سگ را به دنبال خرگوش تازاندن
He was hounded by his creditors.
طلبکاران دائم دنبالش بودند.
He was hounded from office by the press.
روزنامهها آنقدر سر به سرش گذاشتند تا شغلش را از دست داد.
سوار براسب و با سگ به شکار رفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hound» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hound