با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Afghan

ˈæfɡæn ˈæfɡæn ˈæfɡæn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
متعلق یا مربوط به افغانستان یا مردم آن، افغان، اهل افغانستان، افغانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Afghan officials
- مقامات افغان
- Afghan activists
- فعالان افغان
- the Afghan population
- مردم افعانستان
noun uncountable
زبان افغانی، پشتو
- He spoke in Afghan.
- به زبان پشتو سخن گفت.
- No one in the agency spoke Afghan.
- هیچ‌کس در آژانس به زبان افغانی صحبت نمی‌کرد.
noun countable
(با a کوچک) شال‌گردن یا پتوی یا کت و غیره بافته‌شده یا قلاب‌دوزی شده (با طرح‌های هندسی)
- an afghan blanket
- پتوی افغان
- afghan coat
- کت افغان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد afghan

  1. noun An Iranian language spoken in Afghanistan and Pakistan; the official language of Afghanistan
    Synonyms: blanket, covering, pashto, afghanistani, coverlet, crochet, pashtu, dog, coverlid, Paxto, throw, afghani
  2. noun Tall graceful breed of hound with a long silky coat; native to the Near East
    Synonyms: afghan-hound
  3. noun A coat made of sheepskin
    Synonyms: sheepskin coat
  4. adjective Of or relating to or characteristic of Afghanistan or its people
    Synonyms: afghani, afghanistani

ارجاع به لغت afghan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afghan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/afghan

لغات نزدیک afghan

پیشنهاد بهبود معانی