back, back part, wrong side, behind, rear, in the back of
دشمن در پشت درختان کمین کرده بود.
The enemy was waiting in an ambush behind the trees.
پشت دست
the back of the hand
ادبی generation
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مادربزرگم اغلب داستانهایی از پشت خود روایت میکند.
My grandmother often shares stories from her generation.
پشتهای مختلف غالباً نظرات متفاوتی در مورد مسائل خانوادگی دارند.
Different generations often have differing views on family matters.
supporter, support, backer
داشتن یک پشت در خانواده، چالشها را قابل مدیریتتر میکند.
Having a supporter in the family makes challenges feel more manageable.
هر خانوادهای به یک پشت نیاز دارد تا در تصمیمات سخت کمک کند.
Every family needs a support to help navigate through difficult decisions.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پشت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پشت