جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنیها و نمونهجملهها
مترادف و متضاد
پی به انگلیسی
آخرین بهروزرسانی:
چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱
عصب
فونتیک فارسی
pey
اسم
nerve
- پیجنبشی
- motor nerve
- پیبویایی
- olfactory nerve
شانزدهمین حرف الفبای یونانی
pi
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد پی
اساس، بن، بنیاد، بنیان، بیخ، پایه، شالوده، مبنا
اثر، ردپا، رد
پس، پشت، تعاقب، دنبال، عقب، قفا، متعاقب، واپس
رگ، عصب
لغات نزدیک پی
-
پهنی
-
پهنیدن
- پی
-
پی آمد
-
پی آمد غیر منطقی
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری