آخرین به‌روزرسانی:

رگ به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مجرای خون در بدن

فونتیک فارسی

rag
اسم

blood vessel, vein, vena, artery, vas, vasi-, angio-

سوزن را در رگ فرو بردن

to introduce a needle into a vein

رگ‌به‌رگ‌شدگی

muscle strain

رگه

فونتیک فارسی

rag
اسم

strain, vein, streak

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

در خانواده‌ی او یک رگ جنون وجود دارد.

There is a strain of madness in her family.

او یک رگ حسادت دارد.

He has a jealous streak.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رگ

  1. مترادف:
    آوند پی حبل عصب وتر ورید وعا
  1. مترادف:
    عرق عصب
  1. مترادف:
    حمیت غیرت

ارجاع به لغت رگ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رگ

لغات نزدیک رگ

پیشنهاد بهبود معانی