blood vessel, vein, vena, artery, vas, vasi-, angio-
سوزن را در رگ فرو بردن
to introduce a needle into a vein
رگبهرگشدگی
muscle strain
strain, vein, streak
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در خانوادهی او یک رگ جنون وجود دارد.
There is a strain of madness in her family.
او یک رگ حسادت دارد.
He has a jealous streak.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رگ