out, outside, exterior, alfresco, frontage, outdoors, facade
گنبد از بیرون کاشیکاری شده است.
The dome is tiled on the exterior .
پالتوی خود را بپوش؛ بیرون سرد است.
Wear your coat; it's cold outside.
dating, out, outing, outdoors, going out on a date
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
امشب به اندازهی کافی گرم است که نتوانید بیرون غذا بخورید.
It's warm enough to eat outdoors tonight.
دکمههای پالتوی خود را بست و بیرون رفت.
He buttoned his overcoat and went out.
restroom, toilet, john
مریم سریع بیرون رفت تا آبی به دست و صورتش بزند.
Maryam quickly ran to the restroom to freshen up.
باید بیرون بروم.
I need to go to the toilet.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیرون» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیرون