شکل جمع:
jewelsگوهر، جواهر، سنگ گرانبها، زیور، با گوهر آراستن، مرصع کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a jewel thief
جواهر دزد
My daughters are real jewels.
دختران من واقعاً جواهرند.
This painting is the brightest jewel of London museums.
این نقاشی درخشانترین گوهر موزههای لندن است.
a jeweled crown
تاج جواهرنشان
a watch with 12 jewels
ساعت دارای 12 سنگ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jewel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jewel