گذشتهی ساده:
snappedشکل سوم:
snappedسومشخص مفرد:
snapsوجه وصفی حال:
snappingتقی شکستن، دو نیم شدن، (بند لاستیکی و غیره) پاره شدن، تقی شکاندن، دو نیم کردن، (بند لاستیکی و غیره) پاره کردن
The branch snapped and I fell to the ground.
شاخه تقی شکست و من بر زمین افتادم.
Under the heavy weight the rope snapped.
طناب در زیر بار سنگین پاره شد.
The wind snapped the electrical cables.
باد سیمهای برق را پاره کرد.
پرخاش کردن، پریدن (به کسی)، داد زدن، فریاد زدن، تشر زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ghodsi snapped them a sharp reply.
قدسی با پاسخی تند به آنها تشر زد.
As soon as he opens his mouth, his wife snaps at him.
تا دهانش را باز میکند زنش به او تشر میزند.
تکان دادن، حرکت دادن، تکان خوردن، حرکت کردن
to snap a whip
تازیانه را با صدا حرکت دادن
She snapped her fingers.
انگشتانش را تکان داد.
گاز گرفتن، به دندان گرفتن، دندان زدن به (در مورد سگ و غیره)
The dog snapped at my hand.
سگ دستم را گاز گرفت.
The dog snapped at the mailman when he approached the house.
وقتی پستچی به خانه نزدیک شد سگ او را به دندان گرفت.
عکس گرفتن (با دوربین فوری یا کوچک)
He was snapping the scenery.
داشت از مناظر عکس میگرفت.
He quickly snapped a picture of the sunset.
او بهسرعت از غروب خورشید عکس گرفت.
انگلیسی آمریکایی بستن، چفت کردن، بسته شدن، چفت شدن (با استفاده از دو قطعهی کوچک فلزی یا پلاستیکی)
The lock snapped shut.
قفل با صدا بسته شد.
The can's lid snapped down.
در قوطی تلقی بسته شد.
The bolt snaps home with a click.
چفت با صدای تلق بسته میشود.
درق، تق، ترق (صدای بلند و ناگهانی)
The snap of the door closing signaled his departure.
درق بسته شدن در خروج او را نشان میداد.
The snap of the lock confirmed that the door was secure.
ترق قفل ثابت کرد که در محکم است.
انگلیسی آمریکایی دکمه، بست، چفت
The snap on my jacket came off.
دکمهی کت من شل شد.
"Snap!" I exclaimed as I matched two cards of the same value.
وقتی که دو کارت با ارزش یکسان را با هم تطبیق دادم، فریاد زدم: «اسنپ!»
the snap of a bracelet
بست دستبند
انگلیسی بریتانیایی عکس (فوری)
He always carries his camera, ready to take a snap of anything interesting.
او همیشه دوربین خود را حمل میکند و آماده است تا از هر چیز جالبی عکس بگیرد.
I took a quick snap of my friends at the beach.
در ساحل از دوستانم عکس فوری گرفتم.
اسنپ (بازی ورق)
Do you know how to play snap?
آیا میدونی چطور اسنپ بازی کنی؟
Let's play snap!
بیا اسنپ بازی کنیم.
انگلیسی آمریکایی آسان، مثل آب خوردن
Talking to boys is a snap for her.
حرف زدن با پسرها براش آسونه.
He fixed the broken toy with a snap.
اسباببازی شکسته را رو مثل آب خوردن تعمیر کرد.
ورزش پاس به عقب (در فوتبال آمریکایی برای شروع بازی)
The referee blew the whistle to signal the snap.
داور سوت را به نشانهی پاس به عقب به صدا درآورد.
The quarterback's snap was accurate.
پاس به عقب کوارتربک دقیق بود.
ناگهانی، فوری، بیمقدمه، بیخبر، چکشی
a snap decision
تصمیم ناگهانی
The snap decision to quit my job was a huge mistake.
تصمیم بیمقدمه برای ترک شغلم اشتباه بزرگی بود.
اسنپ! (وقتی در بازی اسنپ دو کارت ارزش یکسان داشته باشند گفته میشود)
"Snap!" she yelled in excitement when she won the game.
وقتی بازی را برد از هیجان فریاد زد: «اسنپ!»
"Snap!" I exclaimed as I matched two cards of the same value.
وقتی که دو کارت با ارزش یکسان را با هم تطبیق دادم، فریاد زدم: «اسنپ!»
انگلیسی بریتانیایی لنگهی هم هستند، مثل هم هستند
Snap! Our answers to the question are identical.
مثل هم هستند! پاسخهای ما به این سؤال یکسان است.
Snap! We both ordered the same dish for lunch.
لنگهی هم هستند! هر دومون یه غذا رو برای ناهار سفارش دادیم.
قاپیدن، قاپ زدن
The dog snapped the meat in the air.
سگ گوشت را در هوا (با دهان) قاپید.
He is ready to snap at any opportunity.
آماده است که هر فرصتی را قاپ بزند.
(از بیماری یا نومیدی یا شکست و غیره) بهبودی حاصل کردن، بهبود یافتن
متوقف کردن، خارج شدن، خلاص شدن، از فکر چیزی درآمدن
بههیچوجه، اصلاً، ابداً، نه حتی یک ذره
ملاحظهی کسی را نکردن، بیاعتنایی کردن، مراعات نکردن
به کسی تندی و تحکم کردن، تشر زدن
متوقف کردن، خارج شدن، خلاص شدن، از فکر چیزی درآمدن
(ناگهان) خبردار ایستادن، از جا پریدن، متوجه شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snap