آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Overtime

ˈoʊvərtaɪm ˈəʊvətaɪm

معنی overtime | جمله با overtime

adverb noun uncountable B2

اضافه‌کاری (کار مازاد بر ساعات معمول)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

مشاهده

Overtime is sometimes necessary in busy seasons.

اضافه‌کاری گاهی در فصل‌های شلوغ ضروری است.

He often works overtime to meet project deadlines.

او اغلب برای رسیدن به ضرب‌الاجل‌های پروژه، اضافه‌کاری می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

overtime pay

پرداخت بابت اضافه کار

adverb noun uncountable

انگلیسی آمریکایی ورزش وقت اضافه (که در صورت مساوی بودن طرفین داده می شود تا برنده معلوم شود)

در انگلیسی بریتانیایی از extra time استفاده می‌شود.

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Overtime scores were 12 and 15.

امتیازات وقت اضافه عبارت‌ بودند از: ۱۲ و ۱۵.

The referee announced five minutes of overtime.

داور، پنج دقیقه وقت اضافه اعلام کرد.

noun uncountable

اضافه‌کاری (دستمزد اضافه‌کاری)

Many workers rely on overtime to supplement their income.

بسیاری از کارگران برای افزایش درآمد خود روی اضافه‌کاری حساب می‌کنند.

Overtime is compensated at a higher rate than regular hours.

اضافه‌کاری با نرخ بالاتری نسبت به ساعات عادی پرداخت می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد overtime

  1. adjective far into the night
  1. noun playing time beyond regulation, to break a tie
    Synonyms:
    extra-time extra pay additional pay larger check late hours
    Antonyms:
    regulation time

لغات هم‌خانواده overtime

ارجاع به لغت overtime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overtime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overtime

لغات نزدیک overtime

پیشنهاد بهبود معانی