شکل جمع:
piesکلوچه، کلوچه میوهدار، پای
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Jahangir likes apple pie.
جهانگیر پای سیب دوست دارد.
کلوچه گوشت پیچ، پای، طاس کباب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
meat pie
پای گوشتدار
In London we had kidney pie.
در لندن پای قلوه خوردیم.
کلاغ زنگی، کلاغ جاره، جانور ابلق
آدم ناقلا
کار، امر، مطلب، قضیه، رویداد
She wanted her finger in every political pie.
او میخواست در هر کار سیاسی دخالت داشته باشد.
مبلغ کل که باید به صورت سهم تقسیم شود
Teachers did not get their share of the economic pie.
معلمها از رونق اقتصادی سهمی نبردند.
(عامیانه) بسیار آسان، مثل آب خوردن
نقشهی غیرعملی، آرمان تحققناپذیر، خواب و خیال
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pie» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pie