فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Turnover

ˈtɜːrnˌoʊvər ˈtɜːnˌəʊvə

شکل جمع:

turnovers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1

حجم معاملات، گردش مالی، گردش کالا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

The company's turnover increased significantly after the new marketing campaign.

حجم معاملات شرکت پس‌از کمپین بازاریابی جدید به‌طور قابل توجهی افزایش پیدا کرد.

The restaurant reported a turnover of over a million dollars last year.

رستوران در سال گذشته گردش مالی بیش از یک میلیون دلار را گزارش داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

With a rapid turnover, the grocery store ensures fresh produce is always available.

با گردش کالایی سریع، فروشگاه مواد غذایی تضمین می‌کند که محصولات تازه همیشه در دسترس باشند.

High turnover rates can indicate a successful business model.

نرخ بالای گردش مالی می‌تواند نشان‌دهنده‌ی مدل کسب‌وکاری موفق باشد.

noun singular uncountable C2

نرخ جایگزینی (ترک یک کارمند و جایگزینی آن با کارمند دیگر)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The company's high turnover rate is costing them a lot in training expenses.

نرخ بالای جایگزینی کارکنان، هزینه‌های آموزشی زیادی را برای شرکت به همراه دارد.

Low employee morale often leads to increased staff turnover.

روحیه‌ی پایین کارکنان اغلب منجر به افزایش جایگزینی پرسنل می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The annual turnover in the call center industry is notoriously high.

نرخ جایگزینی سالانه در صنعت مراکز تماس به‌طور چشمگیری بالا است.

noun countable

تارت (نوعی شیرینی که خمیر آن تا میخورد و داخش تکه‌های میوه است)

He ate a cherry turnover for breakfast.

او برای صبحانه تارت گیلاس خورد.

The warm turnover was filled with sweet blueberries.

تارت گرم با بلوبری‌های شیرین پر شده بود.

noun countable

ورزش (راگبی، بسکتبال و...) از دست دادن مالکیت توپ

That turnover proved costly, as the other team immediately scored.

از دست دادن توپ گران تمام شد، زیرا تیم مقابل بلافاصله امتیاز گرفت.

Forced turnovers are a key part of a strong defensive strategy.

وادار کردن حریف به از دست دادن توپ، بخش کلیدی استراتژی دفاعی قوی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد turnover

  1. noun the ratio of the number of workers that had to be replaced in a given time period to the average number of workers
    Synonyms:
    employee turnover turnover rate
  1. noun the volume measured in dollars
    Synonyms:
    dollar volume
  1. noun the act of upsetting something
    Synonyms:
    upset overturn

ارجاع به لغت turnover

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turnover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/turnover

لغات نزدیک turnover

پیشنهاد بهبود معانی