با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pastry

ˈpeɪstri ˈpeɪstri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pastries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C1
    کماج و کلوچه و مانند آن‌ها، شیرینی‌پزی، شیرینی
    • - pastrycook
    • - شیرینی‌پز
    • - pastry shop
    • - مغازه‌ی شیرینی‌فروشی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pastry

  1. noun baked product made with flour
    Synonyms: bread, cake, croissant, dainty, Danish, delicacy, doughnut, éclair, panettone, patisserie, phyllo, pie, strudel, sweet roll, tart, turnover

ارجاع به لغت pastry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pastry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pastry

لغات نزدیک pastry

پیشنهاد بهبود معانی