آخرین به‌روزرسانی:

Fracture

ˈfræktʃər ˈfræktʃə

گذشته‌ی ساده:

fractured

شکل سوم:

fractured

سوم‌شخص مفرد:

fractures

وجه وصفی حال:

fracturing

شکل جمع:

fractures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

شکستگی، انکسار، شکست، ترک، شکاف، شکستن، شکافتن، گسیختن، شکستگی(استخوان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

bone fracture

شکستگی استخوان

a fracture in a pipe

ترک لوله

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His thigh bone was fractured in two places.

استخوان رانش در دو جا شکستگی پیدا کرده بود.

The pipe has been fractured.

لوله درز پیدا کرده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fracture

  1. noun break, rupture
    Synonyms:
    crack split breach gap opening rift rent fissure cleavage discontinuity fragmentation disjunction severance schism cleft displacement splinter mutilation wound

سوال‌های رایج fracture

گذشته‌ی ساده fracture چی میشه؟

گذشته‌ی ساده fracture در زبان انگلیسی fractured است.

شکل سوم fracture چی میشه؟

شکل سوم fracture در زبان انگلیسی fractured است.

شکل جمع fracture چی میشه؟

شکل جمع fracture در زبان انگلیسی fractures است.

وجه وصفی حال fracture چی میشه؟

وجه وصفی حال fracture در زبان انگلیسی fracturing است.

سوم‌شخص مفرد fracture چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد fracture در زبان انگلیسی fractures است.

ارجاع به لغت fracture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fracture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fracture

لغات نزدیک fracture

پیشنهاد بهبود معانی