شکل جمع:
riftsخراش، بریدگی، شکافدهنده، چاک، دریدگی، چاک دادن، شکافتن، بریدن، برش دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a rift in the ice covering the lake
یک ترک بر یخ روی دریاچه
The Fin spring gushes from a rift in a huge rock.
چشمهی فین (در کاشان) از شکافی در صخرهای عظیم بیرون میجوشد.
I tried to heal the rift between those two brothers.
کوشیدم که اختلاف میان آن دو برادر را فیصله بدهم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rift» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rift