فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Chink

tʃɪŋk tʃɪŋk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb

شکاف، رخنه، شکافتن، درزپیدا کردن، درز گرفتن، صدای به‌هم خوردن فلز، جرنگ‌جرنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

... if you close the door, she goes through a chink

.... در ار بندی سر از روزن برآرد

He looked at them through a chink in the partition.

از درز دیواره به آن‌ها نگاه می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to chink a log cabin

کلبه‌ی چوبی را درزبندی کردن

Empty bottles chinked in the sack.

بطری‌های خالی در کیسه جرنگ‌جرنگ می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chink

  1. noun opening
    Synonyms:
    hole gap space opening cut slit crack crevice aperture slot fissure cleft

ارجاع به لغت chink

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chink

لغات نزدیک chink

پیشنهاد بهبود معانی