آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Chink

tʃɪŋk tʃɪŋk

معنی chink | جمله با chink

noun verb - transitive adjective adverb

شکاف، رخنه، شکافتن، درزپیدا کردن، درز گرفتن، صدای به‌هم خوردن فلز، جرنگ‌جرنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

... if you close the door, she goes through a chink

.... در ار بندی سر از روزن برآرد

He looked at them through a chink in the partition.

از درز دیواره به آن‌ها نگاه می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to chink a log cabin

کلبه‌ی چوبی را درزبندی کردن

Empty bottles chinked in the sack.

بطری‌های خالی در کیسه جرنگ‌جرنگ می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد chink

ارجاع به لغت chink

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chink

لغات نزدیک chink

پیشنهاد بهبود معانی