فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Slit

slɪt slɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

چاک، شکاف، درز، چاک دادن، شکافتن، دریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

They slit his throat from ear to ear.

سرش را گوش تا گوش بریدند.

The motor boat was slitting the calm waters of the lake and approaching us.

قایق موتوری آب‌های آرام دریاچه را می‌شکافت و به ما نزدیک می‌شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

There was a long slit on either side of her skirt.

در هر یک از طرفین دامن او یک چاک بلند وجود داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slit

  1. noun small opening, cut
    Synonyms:
    hole cut crack split tear gash incision aperture crevice fissure cleft breach cleavage rent
    Antonyms:
    closure
  1. verb cut open
    Synonyms:
    cut slice slash tear rip split open gash pierce knife sever incise lance slot
    Antonyms:
    close sew mend

ارجاع به لغت slit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slit

لغات نزدیک slit

پیشنهاد بهبود معانی