با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Interval

ˈɪnt̬ərvl ˈɪntəvl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    intervals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
فاصله، مدت، فرجه، ایست، وقفه، فترت، خلال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Flowers had been planted in the interval between the houses.
- در فاصله‌ی میان خانه‌ها گل کاشته بودند.
- the interval between coughing spells
- فاصله‌ی میان حملات سرفه
- intervals of thousands of years between glaciations
- فاصله‌ی چند هزار ساله میان یخ‌دوران‌ها
- She went out and returned after an interval of two hours.
- او بیرون رفت و پس از (گذشت) دو ساعت مراجعت کرد.
- the interval between lightning and the following thunder
- وقفه‌ی میان آذرخش و تندر پس از آن
noun
(فاصله میان دو نوع یا مرغوبیت یا وضع) فرق، تفاوت، ناهمسانی، ناهمجوری، ناسانی
- the interval between master and servant
- تفاوت میان ارباب و نوکر
- the interval between savagery and civilization
- فرق میان توحش و تمدن
noun
(ریاضی) بازه
- interval of convergence
- بازه‌ی هم‌گرایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interval

  1. noun break, pause
    Synonyms: breach, breathing space, comma, delay, distance, downtime, five, gap, hiatus, interim, interlude, intermission, interregnum, interruption, lacuna, layoff, letup, lull, meantime, opening, parenthesis, pausation, period, playtime, rest, season, space, spell, ten, term, time, time-out, wait, while
    Antonyms: continuation

Idioms

  • at intervals

    1- گاه به گاه، گهگاه، هرچند وقت یک‌بار 2- در اینجا و آنجا، به‌طور پراکنده

ارجاع به لغت interval

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interval» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interval

لغات نزدیک interval

پیشنهاد بهبود معانی