امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rime

raɪm raɪm raɪm raɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rimes

معنی‌ها

noun verb - transitive
( rhyme ) قافیه، پساوند، شعر، سخن قافیه‌دار، نظم، قافیه ساختن، هم‌قافیه شدن، شعر گفتن، بساوند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun verb - transitive
شبنم یخ زده، سرما ریزه، پله، قافیه، سجع، پساوند،شعر، یخ زدگی، قافیه دار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rime

  1. noun Correspondence in the sounds of two or more lines (especially final sounds)
    Synonyms: frost, hoarfrost, hoar, ice, snow, freeze, rhyme, icicle
  2. verb Compose rhymes
    Synonyms: rhyme

ارجاع به لغت rime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rime

لغات نزدیک rime

پیشنهاد بهبود معانی