با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Frost

frɒːst frɒst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    frosted
  • شکل سوم:

    frosted
  • سوم شخص مفرد:

    frosts
  • وجه وصفی حال:

    frosting
  • شکل جمع:

    frosts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun B2
    آب و هوا ژاله، شبنم منجمد، شبنم، سرماریزه، گچک، برفک
    • - The lawn was white with frost.
    • - چمن در اثر برفک سفید شده بود.
    • - Last spring, the frost killed our crops.
    • - بهار گذشته، سرما محصولات ما را از بین برد.
    • - a killer frost
    • - سرمای کشنده (محصولات)
    • - Frost is predicted for tonight.
    • - پیش‌بینی می‌شود که امشب یخ‌بندان شود.
    • - ten degrees of frost
    • - ده درجه زیر صفر
    • - Her smile was sheer frost.
    • - لبخند او سردی محض بود.
    • - The windows were frosted over during the night.
    • - در طول شب برفک پنجره‌ها را پوشاند.
    • - Our melons were frosted again.
    • - خربزه‌های ما را دوباره سرما زد.
    • - the frosting on a cake
    • - (لایه‌ی) خامه روی کیک
    • - frosted glass
    • - شیشه‌ی مات
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • verb - transitive
    آب و هوا سرمازدن، سرمازده کردن، از شبنم یا برف ریزه پوشیده شدن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد frost

  1. noun extreme cold
    Synonyms: blight, dip, drop, freeze, hoarfrost, ice, Jack Frost, rime
    Antonyms: heat

Phrasal verbs

ارجاع به لغت frost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frost

لغات نزدیک frost

پیشنهاد بهبود معانی