گذشتهی ساده:
frostedشکل سوم:
frostedسومشخص مفرد:
frostsوجه وصفی حال:
frostingشکل جمع:
frostsآبوهوا ژاله، شبنم منجمد، شبنم، سرماریزه، گچک، برفک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
The lawn was white with frost.
چمن در اثر برفک سفید شده بود.
Last spring, the frost killed our crops.
بهار گذشته، سرما محصولات ما را از بین برد.
a killer frost
سرمای کشنده (محصولات)
Frost is predicted for tonight.
پیشبینی میشود که امشب یخبندان شود.
ten degrees of frost
ده درجه زیر صفر
Her smile was sheer frost.
لبخند او سردی محض بود.
The windows were frosted over during the night.
در طول شب برفک پنجرهها را پوشاند.
Our melons were frosted again.
خربزههای ما را دوباره سرما زد.
the frosting on a cake
(لایهی) خامه روی کیک
frosted glass
شیشهی مات
آبوهوا سرمازدن، سرمازده کردن، از شبنم یا برف ریزه پوشیده شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از شبنم یخزده (بشم) پوشیده شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frost» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frost