گذشتهی ساده:
rhymedشکل سوم:
rhymedسومشخص مفرد:
rhymesوجه وصفی حال:
rhymingشکل جمع:
rhymesادبیات همقافیه بودن، همقافیه شدن
"Cover" rhymes with "lover".
cover با lover همقافیه است.
Can you find a word that rhymes with "orange"?
آیا میتوانید لغتی پیدا کنید که با orange همقافیه باشد؟
ادبیات قافیه (با واژهی دیگر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
"Duck" and "luck" are an example of a simple rhyme.
duck و luck نمونهای از قافیهی ساده هستند.
Can you think of a rhyme for the word "blue"?
آیا میتوانید قافیهای برای لغت blue در نظر بگیرید؟
ادبیات شعر (کوتاه) (قافیهدار) (بهویژه برای خردسالان)
writers of pleasant rhymes
نویسندگان شعرهای خوشایند
Her favorite rhyme was about a little star.
شعر محبوبش دربارهی یک ستارهی کوچک بود.
ادبیات قافیهپردازی
The poetry session focused on the art of rhyme.
در این جلسهی شعر به هنر قافیهپردازی پرداخته شد.
The teacher explained the significance of rhyme.
معلم اهمیت قافیهپردازی را توضیح داد.
ادبیات قافیه ساختن، قافیهپردازی کردن
She can easily rhyme.
بهآسانی قافیه میسازد.
It's challenging to rhyme in a foreign language.
قافیهپردازی کردن در زبان خارجی چالشبرانگیز است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rhyme» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rhyme