۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Rhythm

ˈrɪðm ˈrɪðm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rhythms

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
ریتم، وزن، سجع، میزان، آهنگ موزون، نواخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- tango rhythm
- ریتم تانگو
- Blank verse has rhythm but no rhyme.
- شعر سپید وزن دارد ولی قافیه ندارد.
- She is used to the slow rhythm of rural life.
- او به روند آهسته‌ی زندگی روستایی خو گرفته است.
- the rhythm of the country's economic growth
- آهنگ رشد اقتصادی کشور
- the rhythm of heartbeat
- موزونی ضربان قلب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rhythm

  1. noun beat, accent of sound, music
    Synonyms:
    time tempo pulse rhythm cadence meter measure pattern flow movement swing regularity uniformity bounce lilt cadency periodicity rise and fall downbeat

ارجاع به لغت rhythm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rhythm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rhythm

لغات نزدیک rhythm

پیشنهاد بهبود معانی