Lilt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• noun singular
  آهنگ، وزن (کلام)، ریتم، آهنگ (صحبت و حرکت)
  • - the lilt of the train as it picked up speed
  • - آهنگ موزون قطار همراه با افزایش سرعت آن

  • - There is an interesting lilt in your voice.
  • - صدای تو آهنگ گیرایی دارد.

  • - the lilt in her walk
  • - ریتم راه رفتن او
• noun
  موسیقی آهنگ موزون، آهنگ شاد
  • - the traditional Irish lilt
  • - آهنگ موزون سنتی ایرلندی

  • - The melody of the lilt filled the room with joy.
  • - ملودی این آهنگ شاد فضا را پر از شادی کرد.

  • - The lilt put everyone in a festive mood.
  • - این آهنگ شاد همه را در حال‌وهوای جشن‌وسرور قرار داد.
• noun
  حرکت موزون
  • - The lilt in his step showed his excitement
  • - حرکت موزون در گام برداشتنش هیجان او را نشان می‌داد.

  • - The kite soared through the air with a graceful lilt.
  • - بادبادک با حرکت موزون زیبایی در هوا اوج گرفت.
• verb - intransitive verb - transitive
  موسیقی با لحنی آهنگین خواندن، با لحنی شاد خواندن (آهنگ و ترانه)
  • - She was lilting a song.
  • - ترانه‌ای را با لحنی آهنگین می‌خواند.

  • - He lilted a traditional Irish folk song.
  • - او آهنگ سنتی محلی ایرلندی را با لحنی شاد خواند.
• verb - intransitive
  به‌طور موزون حرف زدن، با آهنگ حرف زدن، با آهنگ بیان کردن
  • - She lilted her words.
  • - او کلماتش را به‌طور موزون گفت.

  • - The actress lilted her lines with a melodic tone.
  • - این بازیگر نقشش را با لحنی ملودیک با آهنگ بیان کرد.
• verb - intransitive
  با ریتم راه رفتن، آهنگین گام برداشتن، آهنگین حرکت کردن
  • - She lilted across the dance floor.
  • - در محوطه‌ی رقص آهنگین گام برمی‌داشت.

  • - The children giggled and lilted through the park.
  • - بچه‌ها قهقهه می‌زدند و در پارک با ریتم راه می‌رفتند.