آواز خواندن، سرود خواندن، سراییدن
The children were singing songs.
بچهها سرود میخواندند.
to sing a lullaby
لالایی خواندن
Suddenly he started singing.
ناگهان شروع کرد به آواز خواندن.
Birds sang and children laughed.
پرندگان خواندند و کودکان خندیدند.
to sing a baby to sleep
با آواز بچه را خواباندن
The kettle was singing on the heater.
کتری روی اجاق قلقل میجوشید.
when the violin sang
وقتی که ویولن آواز سر داد
The wind sang through the trees.
باد در میان درختان ندا سر داد.
My ears started singing.
گوشهایم شروع کردند به سوت کشیدن.
(عامیانه) فریاد زدن، داد زدن
مورد ستایش فراوان قرار دادن، ستودن، تمجید کردن
شکوه کردن، (بدبینانه یا یأسآمیز) حرف زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sing