با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Turn In

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    وارد شدن، داخل شدن
  • phrasal verb
    تحویل دادن، سپردن، دادن
  • phrasal verb
    پس دادن، اعاده کردن
  • phrasal verb
    به بستر رفتن
  • phrasal verb
    خیانت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد turn in

  1. phrasal verb go to bed
    Synonyms: bed, catch some z’s, flop, go to sleep, hit the hay, hit the sack, lie down, nap, pile in, rest, retire, roll in
    Antonyms: awaken, get up, wake
  2. phrasal verb Submit something; to give
  3. phrasal verb Relinquish; give up; to tell on someone to the authorities

ارجاع به لغت turn in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turn in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turn-in

لغات نزدیک turn in

پیشنهاد بهبود معانی