با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Groan

ɡroʊn ɡrəʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    groaned
  • شکل سوم:

    groaned
  • سوم شخص مفرد:

    groans
  • وجه وصفی حال:

    groaning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • C2
    ناله، فریاد، گله، شکایت، ناله کردن، نالیدن
    • - to groan with pain
    • - از درد نالیدن
    • - The gate turned groaning on its hinges.
    • - درب خش‌خش‌کنان بر پاشنه چرخید.
    • - They groaned under the yoke of the dictator.
    • - آنان در زیر یوغ دیکتاتور ستم کشیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد groan

  1. noun moan, complaint
    Synonyms: cry, gripe, grouse, grumble, grunt, objection, sigh, sob, whine
  2. verb moan, complain
    Synonyms: bemoan, cry, gripe, grouse, grumble, keen, lament, mumble, murmur, object, sigh, whine

ارجاع به لغت groan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/groan

لغات نزدیک groan

پیشنهاد بهبود معانی