آخرین به‌روزرسانی:

Groat

ɡroʊt ɡrəʊt

معنی

noun

سکه نقره چهار پنسی، ذره، خرده، بلغور جو یا گندم یا جو پوست‌کنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد groat

  1. noun A former English silver coin worth four pennies
    Synonyms:
    fourpence

ارجاع به لغت groat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/groat

لغات نزدیک groat

پیشنهاد بهبود معانی