امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gripe

ɡraɪp ɡraɪp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
شکایت، شکوه کردن، نق‌نق زدن، گله کردن، گله، محکم گرفتن، با مشت گرفتن، آزردن، فهمیدن، گیر، گرفتن، چنگ، تسلط، مهارت، درد سخت، تشنج موضعی، قولنج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Quit griping!
- دست از غرولند بردار!
- What's your gripe?
- حرف حسابت چیه؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gripe

  1. noun complaint
    Synonyms: ache, aching, affliction, disorder, distress, grievance, groan, grouse, grumble, illness, indisposition, infirmity, moan, objection, pain, pang
    Antonyms: compliment, flattery, praise
  2. noun strong hold
    Synonyms: clamp, clasp, clench, clinch, clutch, crunch, grab, grapple, grasp, grip, tenure
  3. verb complain
    Synonyms: bellyache, blow off, carp, crab, fuss, groan, grouch, grouse, grumble, kvetch, moan, murmur, mutter, nag, squawk, take on, whine, yammer, yawp
    Antonyms: compliment, praise
  4. verb pain, annoy
    Synonyms: ache, bother, compress, cramp, disturb, hurt, irritate, pinch, press, squeeze, vex
    Antonyms: please, soothe

ارجاع به لغت gripe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gripe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gripe

لغات نزدیک gripe

پیشنهاد بهبود معانی