فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Blow Off

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    شانه خالی کردن، اعتنا نکردن، نادیده گرفتن
  • phrasal verb
    رابطه‌ای را تمام کردن
  • phrasal verb
    سرآمد بودن، بهتر عمل کردن، موفق‌تر بودن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد blow off

  1. phrasal verb Let steam escape through a passage provided for the purpose
  2. phrasal verb Shirk or disregard
  3. phrasal verb Forcibly disconnect something by use of a firearm or explosive device

ارجاع به لغت blow off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blow off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blow-off

لغات نزدیک blow off

پیشنهاد بهبود معانی