با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Objection

əbˈdʒekʃn əbˈdʒekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    objections

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
ایراد، اعتراض، مخالفت، استدلال مخالف، عدم توافق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She married Hassan despite her father's objection.
- علیرغم مخالفت پدرش با حسن ازدواج کرد.
- Does anyone have any objection?
- آیا کسی مخالفتی دارد؟
noun
ناخشنودی، بد آمدن، تنفر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد objection

  1. noun argument, disagreement
    Synonyms: cavil, censure, challenge, counter-argument, criticism, declination, demur, demurral, demurring, difficulty, disapprobation, disapproval, discontent, disesteem, disinclination, dislike, displeasure, dissatisfaction, doubt, exception, grievance, gripe, hesitation, kick, niggle, odium, opposition, protest, protestation, question, rejection, reluctance, remonstrance, remonstration, repugnancy, revilement, scruple, shrinking, squawk, stink, unwillingness
    Antonyms: acceptance, agreement, concurrence, consent

Collocations

ارجاع به لغت objection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «objection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/objection

لغات نزدیک objection

پیشنهاد بهبود معانی