با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Grievance

ˈɡriːvns ˈɡriːvns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
شکایت، گله، تظلم، خواسته های شغلی، علت نارضایتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- What is your grievance?
- علت نارضایتی (شکایت) شما چیست؟
- The workers submitted a list of their grievances.
- کارگران فهرست شکایات خود را ارائه کردند.
noun countable uncountable
حقوق شکوائیه، شکایت نامه
- The judge read their grievances.
- قاضی شکایت نامه‌های آن‌ها را خواند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grievance

  1. noun complaint, gripe
    Synonyms: affliction, ax to grind, beef, bellyache, big stink, blast, case, cross, damage, distress, flack, grief, grouse, hardship, holler, hoo-ha, howl, injury, injustice, jeremiad, kick, knock, objection, outrage, pain, pain in the neck, rap, resentment, rigor, roar, rumble, sorrow, squawk, stink, trial, tribulation, trouble, unhappiness, violence, wrong, yell
    Antonyms: compliment, flattery, praise

Collocations

ارجاع به لغت grievance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grievance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grievance

لغات نزدیک grievance

پیشنهاد بهبود معانی