گذشتهی ساده:
demurredشکل سوم:
demurredسومشخص مفرد:
demursوجه وصفی حال:
demurringشکل جمع:
demursامتناع کردن، سر باز زدن، خودداری کردن، طفره رفتن، تردید کردن، شانه خالی کردن، درنگ کردن، دودل بودن
I suggested that we hire him but the boss demurred.
من پیشنهاد کردم که او را استخدام کنیم؛ ولی رئیس سر باز زد.
They demurred when invited to join the committee.
آنها وقتی برای پیوستن به کمیته دعوت شدند، تردید کردند.
مخالفت، امتناع، تردید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After some delay and demur ...
پساز قدری تأخیر و تردید ...
Despite his demur, she went ahead and booked the tickets for their vacation.
با وجود مخالفتش، او پیش رفت و بلیطهای تعطیلات آنها را رزرو کرد.
اعتراض کردن، مخالفت کردن
I demurred on the idea of investing in that risky business.
من به ایدهی سرمایهگذاری در آن کسبوکار پرخطر اعتراض کردم.
He demurred at the suggestion of jumping out of an airplane.
او به پیشنهاد اینکه از هواپیما بپرد، مخالفت کرد.
حقوق به صلاحیت دادگاه اعتراض کردن، تقاضای درنگ یا مکث کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
The judge allowed the defendant to demur and postpone the trial.
قاضی به متهم اجازه داد تا به صلاحیت دادگاه اعتراض کند و دادگاه را به تعویق بیندازد.
The lawyer advised his client to demur until more evidence was presented.
وکیل به موکلش توصیه کرد تا زمانی که مدارک بیشتری ارائه شود، تقاضای درنگ کند.
بیچون و چرا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «demur» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/demur