شکمدرد، دلدرد
He went to the doctor to find out the cause of his recurring bellyaches.
نزد دکتر رفت تا علت شکمدردهای مکررش را دریابد.
Eating too many greasy foods often leads to bellyaches and indigestion.
مصرف زیاد غذاهای چرب اغلب منجر به دلدرد و سوءهاضمه میشود.
گلگی کردن، گله کردن، شکایت کردن، شاکی بودن (بهطور مکرر و سر چیزهای بیاهمیت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I'm tired of hearing you bellyache about your job.
از شنیدن گلگی کردنت در مورد شغلت خسته شدهام.
The students in the back of the class always bellyache about the amount of homework they have.
دانشآموزان آخر کلاس همیشه از میزان تکالیفی که دارند، شکایت میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bellyache» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bellyache